۱۳۸۹ مرداد ۹, شنبه

انتفاد آری؟ انتقاد خیر؟

پس از خواندن دو مطلب که هر دو فشار بر میرحسین موسوی و مهدی کروبی برای گفتن اسرار بیشتر را چاشنی نوشته های خود قرار داده بودند ذهنم به شدت در گیر این موضوع بود که آیا این فشار رواست یا نه؟
در حقیقت به این قضیه نباید خیلی ساده نگریست. عبدالحسین هراتی با ذکر گذشته مهدی کروبی و تنی چند از سران امروز اصلاحات بر این نکته تاکید دارد که آنها باید به کالبد شکافی اعدام های 67 بپردازند و اگر در این قضیه دخیل نیستند به دفاع از خود بدون هیچ پرده پوشی بپردازند. اما علیرضا رضایی که اکنون پا در رکاب اسب چموشِ نیک آهنگ کوثر گذاشته است با زبان طنز همیشه زهردارش به انتقاد صریح از میرحسین پرداخته است.
من هم پیرو تاکید همیشگی میرحسین مبنی براینکه هر عضو کوچک جنبش حق اظهار نظر دارد، در این مطلب به وجود یا عدم وجود حق بزرگان جنبش سبز برای سکوت و یا شانه خالی کردن از بیان اسرار دوران مسئولیت خود خواهم پرداخت.
اما در ابتدا باید به چند مورد اشاره کنم:
1- اشاره من به نیک آهنگ از باب سرزنش او و دیگر کسانی که این روزها در قالب نوشته های طنز و جدی به انتقاد می پردازند نیست، بلکه تنها بهانه ای است جهت به رسمیت شناختن حق حضور این دگراندیشان در جنبش سبز و فضا برای ابراز نظراتشان است. 
شاید با شیوه بیان آنها مشکل داشته باشم اما این تنها یک اختلاف در انتخاب استراتژی است. اختلافاتی از اینگونه که برای رسیدن به حاکمیت عمومی باید چشم برآنها پوشید و با تقویت مبانی فکری آنها را در کنترل خود درآورد نه اینکه کمر به حذف آنها بست. چه اینکه تصمیم برای حذف هرگونه اعتقاد و طرز تفکری پله اول نردبان دیکتاتوری است.

2- همانگونه که در نوشته پیشین خود اشاره کردم، با ساختار «استاد- شاگردی» که در قالب کارکرد «هیاتی» به عنوان روش پیشبرد امور در ایران مورد استفاده قرار می گیرد، نمی توان به موفقیت جنبش سبز امید بست. نمی توان و نباید موفقیت های آینده را فدای مصلحت های امروز نمود. اشاره ام به این موضوع به جهت یادآوری این مطلب است که اگر بنا بر انتخاب رهبری برای جنبش از میان گزینه های موجود است، این حق همه اعضا است که شاهد شفافیت بیشتری باشند.
در دورانی که اعتراضات در خیابان اعلام می شد مصلحت در این بود که از بروز خلل در اتحاد مردم جلوگیری کرد که اکثر همراهان جنبش با اشراف به این موضوع هیچگونه صحبت تفرقه آمیزی برزبان نیاوردند. می توان از برخورد مناسب بسیاری از افراد فعال در محیط مجازی با محمد علی ابطحی به عنوان نمونه عالی این همکاری یاد کرد.
شاید مصلحت فعلی هنوز نیز در این باشد که انتقادی به کسانی که هم اکنون در صف اول جنبش حضور دارند، وارد نشود اما بدون شک موفقیت آینده این موضوع را برنمی تابد. هرچند که باز هم تاکید بر این نکته ضروری است که این انتقادات نباید به صورت تخریب و یا توهین ابراز شود که این خود نیاز به تمرین فراوان دارد و از جامعه مخرب ایرانی نباید انتظار داشت که یک شبه راه صحیح انتقاد کردن را بیاموزد. پس چه بهتر که همه با هم در پی این باشیم که راه صحیح انتقاد را بیاموزیم نه اینکه از انتقاد کردن پرهیز کنیم. 
اما انتقاداتی که من به عنوان یک عضو کوچک به راهبرد فعلی جنبش سبز دارم تنها ناشی از عدم شفافیت و بیان مسایل در پس پرده است. به عبارتی انتقاد من از «منش بازاری» است. «منش بازاری» ایجاب می کند که رعایت حال راسته هم صنفان بر هر مورد دیگری اولویت بیابد. انتقادات در نه در لفافه که در لحاف بیان می شود. و در یک کلام همه چیز آن نیست که دیده می شود.
به عنوان نمونه، اشاره های همیشگی میرحسین موسوی به خاطرات دوران خمینی و نام بردن از آن به «دوران طلایی» را باید چگونه تفسیر کرد؟ این اشاره ها:
الف- نشانگر مکنونات قلبی میرحسین مبنی بر طلایی و فوق العاده بودن آن دوران است؟
ب- نشانگر دست نیافتن به اهداف تعیین شده انقلاب و تلاش برای برگرداندن قطار انقلاب به ایستگاه خمینی و حرکت دوباره در مسیر درست است؟
بی شک اگر شناخت بیشتری نسبت به نیات واقعی سران امروز حاصل شود، تصمیم گیری برای هم سفر شدن با آنها بسیار ساده تر خواهد بود.
اما در اینجا ذکر یک مورد دیگر ضروری است و آن انتقاد به اعضای جنبش سبز است. ما فضا به طرز وحشتناکی برای راهبران و رهروان جنبش تنگ کرده ایم. به راستی چند درصد از اعضای جنبش شهامت دارند که آنچه فکر می کنند را بیان کنند. یعنی اینکه چرا فضا را به گونه ای درآورد که کاریکاتور میرحسین آشفته مان کند و یا گفتمان سید محمد خاتمی مجالی برای بروز نیابد؟
 ادامه دارد...

۱ نظر:

  1. اگر آنها تمام کارهای ذکر شده در بالا را انجام می دهند ما هم کار خودمان را انجام می دهیم مردم را بیش از پیش از شرایط موجود آگاه می کنیم؛ در فضای مجازی هر چقدر فیلرینگمان نمایند محکمتر از گذشته وای می ایستیم بی آنکه هراسی به خود راه دهیم و ادامه می دهیم.

    پاسخحذف

گفتند که...