۱۳۸۸ دی ۲, چهارشنبه

رفتن

هر چند که همیشه ادعا کردم که نه از مرگ می ترسم و نه مرگ دیگران ناراحتم می کنه در طول این یک هفته دوبار با شنیدن خبر مرگ جا خوردم. اولی به همه ملت سبز ایران امید داد و دومی خبر داد که آنفلوانزا رو باید جدی تر گرفت... رفتن همیشه سخته اما باید رفت...

۱۳۸۸ آذر ۱۳, جمعه

۱۳۸۸ آذر ۴, چهارشنبه

با من باش...

با من باش، به چشمات قسم می خورم که تمام تلاشم رو می کنم که هیچ وقت بارونی نشن... با من باش... با من باش...

۱۳۸۸ آبان ۲۴, یکشنبه

آه...

آسمان ابری است،
باد می وزد،
چشم هایم چرا دوباره خیس است؟
نه...
این من نیستم...
آسمان ابری، ابرها بارور، دل ها سرد، چشم ها خیس
آه اشکهایم، آه دلم، دلم، دلم...
هیچ در هیچ...
شب از راه رسید، بی رحمانه سرد چون هر شب...
آه...