۱۳۸۸ دی ۱۱, جمعه

صفر

الان در نقطه صفر هستم. جایی بین خواب و بیداری،رویا و واقعیت، حقیقت و دروغ، عشق و خیانت، بودن و نبودن، خواستن و نخواستن. هستم که باشم. همین و هیج. و این یعنی زندگی از نوع من. آن طوری که باید باشم و نیستم. آن طور که باید نباشم و هستم. روزم با شب و شبم با روز یکی شده و من با هیج و هیج با من مساوی. آهسته گام برمی دارم که ندوم و می دوم که آهسته گام برنداشته باشم. هستم که باشم. بدون این که دلیل بودن و نبودن را بدانم و بخواهم که برای دانستن آن تلاش کنم... و این یعنی من و هیچ.

۲ نظر:

گفتند که...